بخش وسیعی از جغرافیا و جمعیت هر کشور به روستاها اختصاص دارد؛ از این روعملکرد اقتصادی نواحی روستایی، بر شکوفایی و بهرهوری ملی کشورها تأثیر بسزایی میگذارد. با این حال حتی در کشورهای توسعهیافتهای همچون ایالات متحد امریکا، واگرایی عملکرد اقتصادی روستاها در مقایسه با شهرها، به چالشی اساسی بدل شده است. پژوهشگران، ریشة این واگراییِ عملکردی را در نوع نگاه دولت به روستاها میدانند و بیان میدارند که دولتها ویژگیهای منحصربهفرد روستا را نادیده میگیرند، روستا را مساوی با کشاورزی برمیشمارند، و به شهرهای مجاور روستا نیز بیتوجهاند. از سوی دیگر، پژوهشگران معتقدند از آنجا که هر روستا درون یک منطقة اقتصادی واقع شده است، تصمیمگیری و تحلیل در خصوص روستا نیز باید با نگاه منطقهای صورت گیرد. در این میان، یکی از مشهورترین و پرکاربردترین چارچوبهای تحلیل و سیاستگذاری منطقهای، چارچوب دایاموند (الماس) مایکل پورتر و نظریة خوشههای اوست، که مطالعات متعددی نیز با استفاده از آن به بررسی سیاستهای توسعة اقتصادی روستایی پرداختهاند. در این مقاله، سیاستها و نگاه دولت به روستاها در ایران بررسی شده است. برای این منظور، با انجام پیمایشی از 31 نفر از خبرگان دانشگاهی و کارشناسان سطوح میانی سیاستگذاری روستایی در سه نهاد دولتی کشور، بررسی شده است که سیاستهای دولتی ایران، تا چه اندازه با دیدگاههای منطقهای مطابقت داشته است.