Document Type : Research Paper
Authors
1 PhD Candidate, Department of Extension and Rural Development, Faculty of Agriculture, Campus of Agriculture and Natural Resources, Razi University, Kermanshah, Iran.
2 Associate Professor, Department of Extension and Rural Development, Faculty of Agriculture, Campus of Agriculture and Natural Resources, Razi University, Kermanshah, Iran.
Abstract
Keywords
Extended Abstract
1. Introduction
One of the recent achievements of human to reduce the ecological footprint is creation, expansion, and rehabilitation of a large number of small and sustainable habitats called "ecovillages" as the beating hearts of sustainable nature systems worldwide. These habitats are the most practical and most administrative models for planning and organizing human settlements in the 21st century. In this context, many developed and developing countries pioneered and scored extraordinary measures. It is highly important and significant to identify and compare the patterns of development of the societies in such countries that rely on their knowledge and experience in this direction, and makes the way shorter to achieve the goal for other countries. For Iran also, to benefit from an efficient model for sustainable development is the concern of most governments. On the other hand, the research on ecovillages is a relatively new phenomenon and its concept is discussed in a small number of research projects. The research literature clearly indicated the need to the content analysis based on the experiences and characteristics to reveal unique patterns of such communities.
2. Methodology
The current study used the qualitative research approach and qualitative content analysis from the websites of ecovillages worldwide, with conventional inductive approach, to design a model for ecovillages development in Iran . For this purpose, from a random sample of 50 ecovillages in the developing and developed countries, 25 cases (11 developing and 14 developed countries) that represented the main important features and characteristics of their community on their websites, were selected and analyzed (from 2014 to 2015). To achieve the quality of research that is equivalent to the validity and reliability of qualitative research, provide a clear and transparent manner of the study process, and repeat coding by other researchers in 10 percent text and compare the results of coding was done.
3. Results
Twenty-four indicators derived from the qualitative content analysis were classified into 2 strategies (Behavior-based and technology-oriented), and set based on a continuum from the most advanced technology-based strategy to the most significant indicators of behavioral-based strategy. The movement pattern and development of ecovillages in the developing countries based on strategies/indicators, and year of establishment were designed, analyzed, and compared with the trend in the developed countries. Germany has the highest focus on technology-based strategy and lowest focus on behavior-based strategy to develop its ecovillages. Australia relies on both types of strategies to develop ecovillages. In Japan and the United Kingdom with respect to the progress of technology and their industrial background, the main emphasis is on technology-based strategy. India, among the developing countries, the third position in world in the field of technology, uses behavioral approaches and sustainability education to develop ecovillages. In South Africa, the process has faced little deviation and technology-based strategy on behavior-based strategy leads to sustainable development. According to the recent data from the above comparison, a model was proposed to develop ecovillages in Iran.
4. Discussion
According to the obtained results, as the first step, Iran should employ behavioral-based strategies to create sustainable models for rural areas as base communities. This proposed model for Iran has features of local and regional flexibility, and also the ability to be generalized to most areas of Iran, because emphasizing on capitals and technologies is compatible with the site in relation to social patterns, behavior, and the culture of indigenous. For Iran, prioritized planning to develop ecovillages should be considered based on shorter routes such as teaching sustainable behaviors, strengthening social capital, producing organic products, and the use of local materials in construction. Whereas, according to the model, the path to the development of the country through technology-based strategies such as renewable energy, permaculture design, and sustainable economy is more time-consuming; thus, their enhancement is not a priority, but they can be taken in parallel with the promotion of behavioral-based strategies.
5. Conclusion
Extensive and deep research in rural areas to identify, collect, and analyze experiences and useful local knowledge for sustainable development of habitats, development, reconstruction, and modernization of rural settlements in accordance with local climatic conditions, diversification of rural economic activities, evaluation of regional potentials, search, matching, and localization of suitable renewable energy technologies, and governmental supports and training, including subsidies, long-term loans, introduction of successful rural samples and establishment of research, extension and education centers to further strengthen and promote organic production and consumption of healthy foods were suggested.
Acknowledgments
This research was extracted from the MA thesis of the first author, in the Department of Extension and Rural Development, Faculty of Agriculture, Campus of Agriculture and Natural Resources, Razi University, Kermanshah, Iran.
Conflict of Interest
The authors declared no conflicts of interest.
مقدمه
انسان در مسیر تمدن خود و بهمدد پیشرفت فناوری، آنچنان قدرتمند شد که به رهایی اکولوژیک دست یافت و خود را ارباب طبیعت تصور کرد و قانونمندیهای طبیعت را به بازی گرفت. اینچنین بود که مجموعه رفتارهای تخریبی بشر در سه سده گذشته، طبیعت را عاصی و با بحرانهای عظیمی مواجه کرد (Zamchevska, 2013). تشدید این تغییرات و جهانیشدن اقتصادی و اجتماعی و بیثباتی وضعیت سیاسی، به برانگیخته و داغشدن بحث پایداری در جهان منجر شد (Waerther, 2014). افزونبراین رغبت اذهان عمومی جهان، بهویژه مردم کشورهای توسعهیافته، را به بهرهگیری از پیشرفتهای فناوری بهسوی سازگاری با محیطزیست و خدمت به توسعه پایدار برانگیخت(Firouzbakht, Parhizgar, & Rabifar, 2012). بااینحال، بسیاری بر این باورند که این تلاشها با کمبود برنامه عملی و کاستی در روشهای اجراییِ موفقیتآمیز مواجه بوده (Zamchevska, 2013) و بحرانهای جهان وخیمتر شده است (Carroll, 2010).
یکی از راههای پیشنهادی جوامع جهانی در این زمینه، تراکم نامتمرکز و خلق شمار زیادی از زیستگاههای کوچک و خودکفا با عنوان الگوی «زیستبوم پایدار»، برای کاهش اثر اکولوژیکی و تضمین پایداری بود (Trainer, 1995). این زیستگاهها، کاربردیترین و اجراییترین الگو برای برنامهریزی و سازماندهی سکونتگاههای انسانی در قرن پرتنش بیستویکم شناخته شده است (Fischetti, 2008). افزونبر موفقیت و تکثیر جوامع زیستبوم پایدار در دهههای اخیر (تاکنون بیش از هفتصد نوع زیستبوم پایدار در جهان)، تحقیق و پژوهش درباره زیستبومهای پایدار همچنان پدیده نسبتاً جدیدی است (Carroll, 2010) و تعداد بسیار انگشتشماری از مطالعات مرتبط، به شناخت تجارب افراد در این جوامع مبادرت ورزیده است (Miller & Bentley, 2012).
این در حالی است که زیستبومهای پایدار بالغ با استناد به شبکه جهانی زیستبومهای پایدار (Global Ecovillage Network , 2016)، از وبسایتهای فعالی برخوردار است و معمولاً با راهاندازی سایتهای فعال و نشریهها، دانش خود را به افراد و جوامع بزرگتر منتقل میکند (Loezer, 2011). بنابراین، تحلیل محتوای این سایتها میتواند اطلاعات ارزشمندی برای محققان توسعه پایدار در زمینه تجارب زیستبومهای پایدار کشورهای مختلف، اعم از توسعهیافته و درحالتوسعه، فراهم آورد. باید اشاره کرد که تحلیل محتوا، در برخی از مطالعات پایداری بهکار برده شده(Wu, Huang, Kuo, & Wu, 2010; Nippala, 2013) و منابع لازم آن در بسیاری از مطالعات، محتوای وبسایتها و رسانههای اجتماعی بوده است (Wu et al., 2010; Nippala, 2013). باوجوداین، خلأ آن در ادبیات پژوهش زیستبومهای پایدار بهچشم میخورد.
ایران بهعنوان یکی از کشورهای درحالتوسعه، همواره بهدنبال الگویی برای توسعه پایدار خود بوده؛ اما تاکنون در این زمینه موفق نشده است. شاید یکی از دلایل آن را بتوان به کاربرد راهبردهای مختلف ناهمگون و نبودِتمرکز بر الگویی مشخص برای توسعه آنها نسبت داد که به اتلاف بیشازپیش منابع منجر خواهد شد (Nad, 2006). حال، این پرسشها مطرح میشود: الگوی توسعه زیستبومهای پایدار ایران چه میتواند باشد؟ آیا این الگو از الگوی توسعه کشورهای توسعهیافته صنعتی پیروی میکند یا خیر؟
باتوجهبه نکات گفتهشده، هدف پژوهش حاضر تحلیل محتوای سایتهای فعال زیستبومهای پایدار جهان بهمنظور شناخت الگوی توسعه آنها و تمایز بین کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه است. بدونشک، نتایج این پژوهش دستاوردهای بینظیری برای هدایت مسئولان و کنشگرانِ برنامهریزی توسعه روستایی پایدار در ایران خواهد داشت.
مروری بر ادبیات موضوع
پژوهش در زمینه زیستبومهای پایدار، پدیده نسبتاً جدیدی است (Wagner, 2012) و مفهوم آن در تعداد اندکشماری از پژوهشها بحث شده است (Zamchevska, 2013). در سال 1991، گایا تراست واژه زیستبوم پایدار را در گزارش خود بهکار برد (Zamchevska, 2013; Lin, 2007). در همان سال، عمدهترین تعریف پذیرفتنی از زیستبوم پایدار با همکاری گیلمن و همسرش، دیانا گیلمن، در گزارش «زیستبومهای پایدار و جوامع پایدار» ارائه شد. گیلمن، زیستبوم پایدار را اینگونه معرفی کرده است: «زیستگاهی با ویژگیهای کامل و مقیاس انسانی که در آن فعالیتهای انسان، کمترین خسارت را به محیطزیست میزند و حامی توسعه سلامت انسان است و میتواند در آینده مبهم و نامعلوم، با موفقیت تداوم و استمرار یابد» (Tinsley & George, 2006). هر زیستبوم پایداری، ابتکار و الگویی منطبقبا شرایط زندگی خود است؛ ازاینرو، برای شناخت الگوی هر جامعه زیستبوم پایداری، باید تجربهها و ویژگیها و فعالیتهای آنها بهدرستی تحلیل شود. هریک از این جوامع از رهیافت فردی خود تبعیت میکند که اهمیت زمینهایبودن مفهوم پایداری را براساس یافتههای مطالعه موردی چندگانه وِرتنِر (2014) از زیستبومهای پایدار آلمان و اسکاتلند نشان میدهد.
برخی پژوهشگران، روندهای کلی و فعالیتهای ویژه پایداری در هر زیستبوم پایداری را بررسی و تلاش کردهاند که به این پرسش پاسخ دهند: آیا زیستبومهای پایدار میتواند الگویی برای زندگی پایدار ارائه دهد و الگویی برای جوامع دیگر باشد (Irrgang, 2005; Fischetti, 2008; Veteto & Lockyer, 2008). برای نمونه، در مطالعه ایرگَنگ (2005)، مفهوم زیستبوم پایدار بهعنوان الگوی جایگزین شهری و ظرفیت آن برای برطرفکردن نیازهای اجتماعی و فیزیکی جامعه بررسی و به این یافته منتج شده است که باوجود تأثیر محدود، زیستبومهای پایدار ظرفیت الگوبودن جامعه شهری را دارد. بااینتوصیف، زیستبومهای پایدار در انتقال دانش و یادگیری به زمینه اجتماعی بزرگتر، میتواند بهعنوان الگوی یادگیری عمل کند؛ همانطورکه در مطالعه وِتِتو و لوکیِر (2008)، از زیستبوم پایدار اِرثاِیوِن در ایالات متحده آمریکا، به این منظور نام برده شده است.
برخی مطالعات به نحوه توسعه جوامع زیستبوم پایدار و تحولها و تحلیل تجربههای آنها در حوزههای پایداری، تعلق داشته است (Cohen, 2010; Kirby, 2003; Giani, 2011). باوجوداین، تنها در تعداد بسیار کمی از این مطالعات، تمامی تجربهها و ویژگیها و فعالیتهای زیستبوم پایدار بررسی شده است. بهعنوان مثال، کوهن (2010) هجده سال تجربه طراحی و توسعه زیستبوم پایدار تولِگو در آفریقایجنوبی را بررسی و تحلیل کرده است. وبسایتهای این جوامع معمولاً بهروز است و تمامی تجربهها و فعالیتها و خبرهای آنها را برای اطلاع دیگر جوامع و افراد علاقهمند دردسترس قرار میدهد. بدونشک، این وبسایتها منابع دسته اول مفیدی برای محققان پایداری فراهم و بهرهگیری از این منابع را در قالب تحلیل محتوا امکانپذیر میکند.
در برخی دیگر از مطالعات پایداری، از تحلیل محتوای وبسایتها نیز استفاده شده است (Nippala, 2013; Dach & Allmendinger, 2014). برای نمونه، نیپالا (2013) در مطالعه خود مسئولیتپذیری اجتماعی و فعالیتهای پایداری شرکتهای محصولات جنگلی را با تحلیل محتوای وبسایتهای این شرکتها بررسی کرده است. بنابراین، کاربرد تحلیل محتوای وبسایتها امری محقق و مستند است. درنهایت، باید بیان کرد که روند بررسی کلی ادبیات پژوهش از آگاهی فزاینده و علاقه بسیاری به زندگی پایدار، بهویژه توسعه زیستبومهای پایدار سراسر جهان، حکایت دارد. باوجوداین، در ادبیات پژوهش نیاز به مطالعهای بهوضوح بهچشم میخورد که بتواند بهعنوان تحلیل محتوای مبتنیبر تمامی تجربهها و ویژگیها، روند الگوهای این جوامع بینظیر را آشکار کند.
روششناسی تحقیق
در این مطالعه برای تحلیل و بررسی منابع، از روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد عرفی (قراردادی) و استقرایی بهره گرفته شد. این روش، یکی از روشهای پژوهش کیفی است که بهصورت گسترده بهکار گرفته میشود (Zeighami, Bagheri Nesami, Haghdoost Oskouie, & Yadavar Nikravesh, 2008). در تحلیل محتوا جزء اصلی، کدگذاری دادههاست. در این فرایند، دادههای خام که در این مطالعه متون و تصاویر وبسایتهاست، بهشکل استاندارد و تحلیلیشدنی تبدیل شد. سپس ضمن مرور خطبهخط متنها، جملهها و عبارتهای مهم استخراج شد و باتوجهبه محتوای آشکار یا پنهان در هر واحد، مفاهیم گویایی به آنها اطلاق شد (Tabrizi, 2014). سپس، با تعدیل از نیپالا (2013) و طبقهبندی کدهایی که با عناوین گوناگون تکرار میشد و بیش از یک مفهوم را پوشش میداد، مقولههای پنهان در متن فراهم شد. بنابراین، از مرحله استخراج مفاهیم تا مقولهسازی آنها، از رویکرد استقرایی تحلیل محتوا بهره گرفته شد.
تحلیل محتوای پژوهش حاضر، در چهار مرحله سازماندهی شد:
1. نقشه کلی زیستبومهای پایدار جهان براساس شبکه جهانی زیستبومهای پایدار فراهم شد (حدود هفتصد زیستبوم پایدار در کل جهان)؛
2. از بین زیستبومهای پایداری که وبسایت اینترنتی داشتند، پنجاه نمونه بهصورت تصادفی از کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته انتخاب شد؛
3. از میان زیستبومهای پایدار، ۲۵ زیستبوم استخراج شد که در وبسایت خود به ویژگیهای مهم و اصلی نشاندهنده جامعه اشاره کرده بود؛
4. تصاویر و متون زبان اصلی، به زبان فارسی برگردانده و سپس، محتوای کیفی تحلیل شد.
براساس پژوهشهای کیفی تعداد 25 زیستبوم پایدار، منطقی و مناسب تشخیص داده شد. بسیاری از محققان معتقدند که در هر نوع تحقیق کیفی، بهطورکلی اندازه نمونههای بزرگ از تحلیل عمیق جلوگیری میکند و اعتبار تفسیری یافتهها را بهمخاطره میاندازد (Sandelowski, Docherty, & Emden, 1997). گفتنی است که اجرای فرایند نمونهگیری مطالعات با روش سوری (1991) با دستیابی به اشباع دادهها، در محدودکردن تعداد منابع بررسیشده نقش داشت. بررسی و تحلیل سایتها از اواخر سال 2014 آغاز و در پایان سال 2015 خاتمه یافت. بهمنظور دستیابی به کیفیت پژوهش که معادل روایی و پایایی برای تحقیقات کیفی است (Weed, 2005; Yin, 1989) و ارائه تصویر شفافی از روند پژوهش، محققی دیگر کدگذاری 10درصد متنها را تکرار و نتایج دو کدگذاری را مقایسه کرد (Schilling, 2006) که نتایج دو کدگذاری تا حد زیادی با یکدیگر منطبق بود.
یافتهها
در جدول شماره ۱، وبسایتهای زیستبومهای پایدار مطالعهشده و سال تأسیس و کشوری که در آن قرار دارد، ارائه شده است. براساس این جدول، قدیمیترین زیستبوم پایدار اورو ویل در هندوستان است که جزو کشورهای درحالتوسعه محسوب میشود. همچنین، زیستبوم ایکواشرام که در سال ۲۰۱۲ در ارمنستان تأسیس شده است، جزو جدیدترین زیستبومهای پایدار در این دسته بهشمار میآید. در بین کشورهای توسعهیافته، هوملند فاندیشن قدیمیترین زیستبوم پایدار است که در سال 1977 در استرالیا تأسیس شده است. زیستبوم پایدار ارثسانگ در نیوزیلند نیز، جزو زیستبومهای پایدار اخیر بهشمار میرود. شایانذکر است که تقسیمبندی کشورهای ذکرشده در دو دسته درحالتوسعه و توسعهیافته، براساس تقسیمبندی بانک جهانی(2015) و گزارش شاخص توسعه انسانی (2015) و صندوق بینالمللی پول (2016، 2015) انجام شده است.
در جدول شماره 2، مفاهیم اصلی استخراجشده از تحلیل محتوای وبسایتهای مذکور، پساز کدگذاری و مفهومسازی و مقولهبندی ارائه شده است. براساس این جدول، نشانگرهای استخراجشده از تحلیل محتوای کیفی در قالب دو راهبرد دستهبندی شده است. براساس تجارب و دانش محققان پژوهش حاضر، فهرست ذکرشده براساس پیوستاری از پیشرفتهترین نشانگرهای راهبرد فناوریمحور به شاخصترین نشانگرهای رفتارمحور تنظیم شد. دراینراستا، منابع انرژی تجدیدپذیر مانند پنلهای فتوولتائیک و توربینهای بادی و آبی، بیشترین نیاز را به فناوری دارد و در بین زیستبومهای پایدار کشورهای توسعهیافته، با سیزده زیستبوم پایدار رواج بیشتری دارد. این در حالی است که «آموزش رفتارهای پایداری»، کمترین نیاز را به فناوری دارد و با یازده زیستبوم پایدار، یکی از بهترین عوامل تغییر رفتارها بهسمت دوستدار محیطزیستی بهشمار میرود که در زیستبومهای پایدار کشورهای درحالتوسعه بیشتر بر آن تکیه میشود. پساز آموزش رفتارهای پایداری، «سرمایههای اجتماعی» و «تولید محصولات ارگانیک» و «مواد و مصالح دوستدار محیطزیست» هریک با نُه زیستبوم پایدار، عمدهترین نشانگرها در راهبرد رفتارمحور در کشورهای درحالتوسعه است.
محققان این پژوهش، بهمنظور کشف و بررسی الگوهای محصور موجود در زیستبومهای پایدار کشورهای درحالتوسعه و مقایسه آن با کشورهای توسعهیافته، نمودارهایی مبتنیبر دو محور افقی (زمان تأسیس زیستبومهای پایدار) و عمودی (راهبردها/نشانگرهای حاصل از تحلیل محتوای کیفی پژوهش حاضر) تدوین و سپس، الگوی زیستبومهای پایدار کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته را شناسایی و طراحی کردند. الگوها/نشانگرها در محور عمودی بهصورت پیوستاری ترسیم شد؛ بهگونهای که دریکسو راهبردهای فناوریمحور و درسویدیگر، راهبردهای رفتارمحور ارائه شد. در محور افقی نیز، مخفف اسامی زیستبومهای پایدار و سال شکلگیری آنها بهترتیب از قدیم به جدید و کشورهای مرتبط درج شد (تصاویر شماره 1 و 2).
براساس تصاویر شماره 1 و 2، الگوی کشورهای درحالتوسعه درطول زمان بهسمت راهبرد رفتارمحور و در کشورهای توسعهیافته، بهسمت راهبرد فناوریمحور حرکت کرده است. براساس نتیجه تحلیل محتوا در تصویر شماره 1، کشور آلمان در بین کشورهای توسعهیافته در توسعه زیستبوم پایدار خود، بیشترین تمرکز را بر راهبرد فناوریمحور با ده نشانگر و کمترین تمرکز را بر راهبرد رفتارمحور با سه نشانگر داشته است. این موضوع باتوجهبه اینکه آلمان یکی از پیشرفتهترین کشورهای صنعتی جهان بهشمار میآید، امری بدیهی است (Analytical Agency of Iran, 2014).
این امر درباره زیستبومهای پایدار ژاپن و انگستان نیز باتوجهبه پیشینه فناوری و صنعتی آنها، توجیهکردنی است. استرالیا باتوجهبه اینکه ازنظر شاخص توسعه انسانی (2015) رتبه درخورتوجهی در میان کشورهای توسعهیافته دارد، تکیه بر راهبرد رفتارمحور درکنار راهبرد فناوریمحور را در دستورکار توسعه زیستبومهای پایدار خود قرار داده است. در تصویر شماره 1، قرارگیری زیستبومهای پایدار استرالیا عموماً در حدمتوسط پیوستار راهبردها مشاهده میشود.
در بین کشورهای درحالتوسعه، هندوستان در حوزه فناوری در جایگاه سوم جهان قرار دارد (Analytical Agency of Iran, 2014) و از فناوری برای توسعه زیستبومهای پایدار خود نیز بهره میگیرد. بااینحال، این امر به غفلت این کشور از رویکردهای رفتاری و آموزشی پایداری در توسعه آنها منجر نشده است. این کشور زیستبومهای پایدار بسیار بزرگی ازجمله اورو ویل دارد که براساس شبکه جهانی زیستبومهای پایدار (2015)، تاکنون بسیار موفق عمل کرده است. بنابراین، نمیتوان توسعه زیستبومهای پایدار را به پیشرفت فناوری کشورها نسبت داد.
در آفریقای جنوبی روند مذکور با کمی انحراف مواجه بوده و راهبرد فناوریمحور آن، بهویژه در زیستبوم پایدار تولِگو، بر راهبرد رفتارمحور در توسعه پایدار برتری یافته است. هرچند این برتری با نُه نشانگر از یازده نشانگر، در راهبرد فناوریمحور محسوس نیست. شاید دلیل این امر را بتوان به افزایش همکاریهای اتحادیه اروپا با آفریقایجنوبی نسبت داد (Masters, 2014).
باتوجهبه نتایج تحلیل محتوای گفتهشده و مقایسه اخیر، الگویی شماتیک برای توسعه زیستبومهای پایدار ایران در این پژوهش طراحی شده است (تصویر شماره 3). در این الگو مسیرهای دستیابی به توسعه، با نردبانهایی از نشانگرها به هدف اصلی ترسیم شده است که درواقع، توسعه زیستبوم پایدار محسوب میشود. در ایران، اولویتبندی برنامهریزیهای توسعه زیستبومهای پایدار باید مبتنیبر این نشانگرها با مسیرهای کوتاهتر، مانند آموزش رفتارهای پایداری و تقویت سرمایه اجتماعی باشد. براساس این الگو، مسیر دستیابی به این توسعه در ایران ازطریق اتخاذ راهبردهای فناوریمحور طولانیتر خواهد بود؛ ازاینرو، تقویت آنها در اولویت قرار ندارد؛ اما میتواند بهصورت موازی با ارتقای راهبردهای رفتارمحور پیش گرفته شود. در الگوی پیشنهادی، درامتدادبودن راهبردها حول یک چرخه (کُره) این موضوع را القا میکند که برای تمرکز موازی در راهبردهای فناوریمحور درکنار رفتارمحور، باید بومیسازی و سپس کاربرد آنها پیش گرفته شود (تصویر شماره 3).
الگوی پیشنهادی این پژوهش، نهتنها از ویژگی بومیبودن و محلی و منطقهای عملکردن و انعطافپذیری بهدلیل ماهیت اصلی زیستبوم پایدار برخوردار است؛ بلکه قابلیت تعمیم به بیشتر مناطق ایران را دارد؛ چراکه بر بهرهگیری از سرمایهها و فناوریهای سازگار با محل، در پیوند با الگوهای اجتماعی و رفتاری و فرهنگی بومی تأکید دارد.
بحث و نتیجهگیری
در پژوهش حاضر، الگوهای توسعه زیستبومهای پایدار در کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته جهان با رویکرد تحلیل محتوای استقرایی وبسایتها بررسی شد. این موضوع نشان داد برای کشورهای توسعهیافته که سردمدار اصلی این راه محسوب میشوند و عمده زیستبومهای پایدار، در قارههای اروپا و آمریکایشمالی قرار دارد (Wagner, 2012)، این حرکت مبتنیبر بهرهگیری بیشتر از راهبردهای فناوریمحور بوده است. این در حالی است که برای کشورهای درحالتوسعه، الگوی حرکتِ مبتنیبر نتایج پژوهش حاضر، روندی رفتارمحور را نشان میدهد.
در توضیح باید اشاره کرد که برخی از اندیشمندان و مسئولان و بیشتر مردم جهان، جامعههای صنعتی غربی را بهعنوان الگوی پیشرفت پذیرفتهاند و میخواهند که دیگران نیز بههرصورت بدان برسند. این تصور از مکتب «نوسازی» برخواست (Hamzei & Fazelbeygi, 2011a) ولی تنها مدت زمان کوتاهی بدونمشکل بود. اندیشمندان اروپایی به این مهم رسیدهاند که الگوی توسعه مبتنیبر نوسازی، سرنوشتی کابوسوار را برای نسلهای آینده بهبار خواهد آورد و گسترش صنعت و فناوریِ بدونبومیسازی را نمیتوان تنها میزانِ سنجش پذیرفت (Hamzei & Fazelbeygi, 2011a). بنابراین، بسیاری از کشورهای توسعهیافته بهدنبال راهحل جایگزین برای حذف یا تعدیل این عوامل صنعتیِ بهظاهر عامل پیشرفت، به «زیستبومهای پایدار» روی آوردهاند. براساس نتایج پژوهش حاضر، آنها در این مسیر از داشتههای خود، مانند صنعت و فناوری که حاصل حرکت این جوامع بهسمت توسعه با روند خطی اقتصادی است، برای تغییر این مسیر تخریبی بهره بردهاند.
ایران ازجمله کشورهای درحالتوسعه است که با ناهنماهنگی در برنامههای توسعه، بهویژه توسعه پایدار روستایی، و تناسبنداشتن فناوریهای وارداتی با توان و فرهنگ مردمش مواجه است (Oliaei & Karimian, 2011). در چنین کشوری، ضعف نظریهای و کمبود الگوی عملی مناسب برای توسعه پایدار بهصورت عام و توسعه پایدار روستایی بهصورت خاص همواره دغدغه بوده و توجه و تلاش دولتهای متعدد را جلب کرده است (Kalantari, Asadi, ShabanaliFami, & Chubchyan, 2007). دولت یازدهم اعتقاد دارد که توسعه بهصورت بومی، باید در ردههای منطقهای و محلی و در راستای توانهای محیطی باشد (Rahmani Fazli, 2015). بااینحال، باید اشاره کرد که کشور ایران درمقایسهبا کشورهای صنعتی اروپایی، برای رسیدن به توسعه پایدار در جایگاه بهتری قرار دارد. از همه مهمتر این است که هزینه هنگفت کنارزدن زیرساختهای صنعتی و تغییر هدف فناوریهای پیشرفته صنعتی خود به فناوریهای سبز و دوستدار محیطزیست را ندارد. باوجوداین، از ثروتهای عظیم انسانی و دانش بومی برخوردار است و ازنظر شاخصهای توسعه انسانی (2015)، رتبه درخورتوجهی در بین کشورهای درحالتوسعه دارد که بهوسیله آنها میتواند به دستاوردهای باشکوهی برسد (Hamzei & Fazelbeygi, 2011b).
برایناساس، نخستین گام ایران در زمینه ایجاد الگوهای پایدار ویژه بومها و مناطق روستایی بهعنوان جوامع پایهای خود، برخورداری از راهبردهای رفتارمحور خواهد بود. در این زمینه، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد: برخی آن را هدف و برخی دیگر آن را ابزار میشمارند. در دیدگاه ابزاری، نکته مهم اثربخشی نیروی انسانی بر محیط زندگی برای رسیدن بـه استانداردهای کیفی و کمّی پایداری در بهتر انجامدادن فعالیتهای دوستدار محیطزیست است. در دیدگاه هدفمندی، توسعه انسانی یا سرمایه انسانی، بهنوعی به توانمندسازی نیروها برای کیفیت بهتر زندگی فردی و اجتماعی مربوط میشود (Ketabi, 2012). ازاینرو، خواه در قالب هدف و خواه ابزار، باتوجهبه رشد و پیشرفت فناوری در جهان و این موضوع که بخش بزرگی از این فناوریها در ایران وارداتی است (Nad, 2006)، بهرهگیری از الگویی که مبتنیبر دانش بومی کشور و سرمایههای انسانی و اجتماعی آن باشد، بهترین روند در مسیر توسعه زیستبومهای پایدار این مرزوبوم خواهد بود.
براساس الگوی پیشنهادی، آموزش رفتارهای پایداری مهمترین اولویت توسعه زیستبومهای پایدار برای ایران است. تجربه جهانی نشان میدهد که زیستبومهای پایدار بالغ، معمولاً تمایل دارد که دانش خود را به افراد و جوامع بزرگتر منتقل کند. این کار به اشکال گوناگون انجام میشود؛ ازجمله راهاندازی وبسایتهای فعال و نشریهها و همکاری با دانشگاهها در کارآموزی و خدمات مشاورهای یا رویدادهای اجتماعی و فرهنگی گوناگون (Loezer, 2011; Cohen, 2010; Irrgang, 2005; Giani, 2011). این فرصتهای آموزشی، موجب برقراری ارتباط بین زیستبومهای پایدار و جوامع سنتی و ایجاد تعامل و تبادل دانش بومی و تجربه بین مردم میشود (Carroll, 2010). در بسیاری از مطالعات نیز، زیستبومهای پایدار بهعنوان «آزمایشگاه زنده پایداری» توصیف شده است (Zamchevska, 2013; Loezer, 2011; Cohen, 2010).
موضوع مهم دیگر در الگوی پیشنهادی، تقویت سرمایههای اجتماعی است که نقش مهمی در توسعه جوامع پایدار ایفا میکند (Williams, 2005; Newman & Dale, 2005; Lehtonen, 2004)؛ یعنی بدون وجود ارزشهای اجتماعی و فردی، از چشماندازها و زیستگاههای پایدار سوءاستفاده یا طراحی و توسعه پایداری آنها با شکست مواجه میشود (Loezer, 2011). بنابراین، میتوان ادعا کرد که عناصر سرمایههای اجتماعی همچون اقدام جمعی، مشارکت، اتحاد و امنیت، پایه و اساس پایداری اکولوژیکی نیز بهشمار میآید. در بسیاری از مطالعات، از زیستبومهای پایدار بهعنوان نشانگرهایی در توصیف جوامع پایدار یاد کردهاند (Mychajluk, 2014; Cohen, 2010). جوامع روستایی ایران نیز نسلهاست که گنجینه باارزشی از چنین سرمایههایی را با خود حفظ و در عصر حاضر، ارزش تقویت را بیشازپیش درک میکند.
از دیگر رویکردهای زیستبومهای پایدار که برای ایران نیز پیشنهاد میشود، بهرهگیری از تولید محصولات ارگانیک است که در برخی از مطالعات زیستبومهای پایدار، در توصیف این جوامع بدان اشاره شده است (Zamchevska, 2013; Irrgang, 2005; Giani, 2011). ایران ازنظر توسعه کشت ارگانیک، توانهای بالقوهای دارد که درصورت توجه به آنها، میتواند در این زمینه بسیار پیشرفت کند. مهمترین این توانها عبارت است از: کوچکبودن اندازه مزارع کشاورزی، بهرهمندی از نیروی کار ماهر، وجود توان بالقوه در زمینه تولید برخی محصولات ارگانیک و افزایش تمایل مصرفکنندگان به استفاده از محصولات سالم (Abdullahi, 2008).
طرحبندی، منظرهسازی، مکانگذاری و طراحی کلی روستاهای بالقوه منطبقبا شرایط میکرواقلیم، میتواند در میزان مصرف انرژی و بقای بیشتر زیستبوم پایدار نقش داشته باشد (Jabareen, 2006). برای نمونه، در زیستبوم پایدار توریسوپرییِر در ایتالیا، خانهها را با مصالح طبیعی و در سطوح شیبدار ساختهاند و بدینترتیب روستای اکولوژیکی پایا را در شیبی تند، بهخوبی با طبیعت و اقلیم سازگار کردهاند (Giani, 2011). برخی مطالعات زیستبومهای پایدار جهان نیز به ویژگی طراحی متناسب با اقلیم و کاربرد مصالح بومی اشاره کردهاند که لزوم توجه به بهبود طراحی اقلیمی و مصالح بومی را در نوسازی و بازسازی بافت روستایی ایران خاطرنشان میسازد (Loezer, 2011; Cohen, 2010). نتایج نشان میدهد که اقتصاد محلی پویا نیز، جزء جداییناپذیر جامعه پایدار و نشانگر اصلی در خوداتکایی زیستبومهای پایدارست (Mapes & Wolch, 2011)؛ اما این امر در بین جوامع متفاوت بوده؛ زیرا به سرمایههای دردسترس وابسته است(Princr, 2010).
زیستگاههای پایدار مانند زیستبومهای پایدار، بر اهمیت توجه و مراقبت از طبیعت بهعنوان عنصر اصلی توسعه پایدار تأکید میکند (Williams, 2005; Bridger & Luloff, 2001). دراینراستا، بهطور خودآگاه یا ناخودآگاه از برخی اصول پِرماکالچر پیروی میکنند. پِرماکالچر، رویکردی است که با آن دانش نظامهای طبیعی محیطزیست با دانش بشری ترکیب میشود. مهمترین اصول دوازدهگانه آن با سه هدف مراقبت از زمین و مراقبت از انسان و تسهیم عادلانه، عبارت است از: تولیدنکردن زباله، طراحی الگوها با جزئیات، استفاده خلاقانه و پاسخ به تغییر (Irrgang, 2005).
در طراحی و توسعه جوامع پایدار، باید مبحث انرژی را نیز مدنظر قرار دارد. دراینراستا، بهبود و گسترش فناوریها و منابع انرژی تجدیدپذیر، در مصرف انرژی و ایجاد جوامع پایدارتر نقش دارد (Zamchevska, 2013; Loezer, 2011). بااینحال بهرهگیری از این فناوریها، به تحقیقات زمینهیابی و بومیسازی با فرهنگ و شرایط اقلیمی و معیشتی روستاهای ایران نیاز دارد.
افزونبر بهرهگیری از الگوی پیشنهادی پژوهش در برنامهریزیهای توسعه روستایی برای دستیابی به زیستبوم پایدار، توصیههای مهم زیر نیز بهعنوان پیشنهاد اصلی پژوهش حاضر به برنامهریزان و متولّیان و محققان توسعه روستایی داده میشود:
۱. انجام تحقیقات وسیع و عمیق در مناطق روستایی ایران بهمنظور شناخت و جمعآوری و تحلیل تجربه و دانش بومی مفید برای توسعه پایدار زیستگاهها و سپس طراحی آموزشهای گسترده برای دیگر مناطق روستایی براساس نقش روستاییان یا صاحبان دانش بومی بهعنوان تسهیلگر یا آموزشگر بهمنظور تشویق و ترویج یکپارچگی دانش بومی و راهبردهای مشارکتی در برنامهریزیهای توسعه؛
۲. توسعه و بازسازی و نوسازی سکونتگاههای روستایی، منطبقبا شرایط اقلیمی و بومی منطقه با کاربرد شیوهها و مصالح و طراحی بومی و سبز و پایدار بهمنظور تلاش در بهحداقلرساندن آثار مخرب تقلید کورکورانه از ظواهر شهری نامناسب در تولید مسکن روستایی و برهمزدن تعادل بافت بومی پایدار روستایی؛
۳. حمایتهای دولتی و آموزشی، همچون پرداخت یارانه، وامهای بلندمدت، معرفی نمونههای روستایی موفق و ساخت مراکز تحقیقاتی ترویجی و آموزشی برای پیشبرد تقویت و ارتقای تولید محصولات ارگانیک و مصرف غذاهای سالم؛
۴. تنوعبخشی فعالیتهای اقتصادی روستایی افزونبر فعالیتهای کشاورزی، ازطریق تأکید بر فعالیتهای اقتصادی غیرزراعی، شامل تبدیل و فرآوری محصولات کشاورزی، راهاندازی کسبوکارهای کوچک، بومگردشگری، صنایع دستی و راهاندازی بازارهای محلی؛
۵. بررسی توانهای منطقهای، جستوجو، تطبیق و بومیسازی فناوریهای انرژیهای تجدیدپذیر مناسب منطقه، مکانیابی برای جایگذاری درست این فناوریها و سپس فرهنگسازی بهمنظور بهرهبرداری درست از آنها.
تشکر و قدردانی
این مقاله از پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد خانم شهرزاد بارانی در گروه ترویج و توسعه روستایی دانشگاه رازی گرفته شده است.
References
Abdullahi, S. (2008). [Estimation of prospects of development of organic farming in Iran (Persian)]. Tehran: Ministry of Agriculture.
Analytical Agency of Iran. (2014). [Why Japan is the world’s technology leaders? / Germany, China, India and America and Korea, where are they? (Persian)] [Internet]. Retrieved from http://www.khabaronline.ir
Bridger, J. C., & Luloff, A. E. (2001). Building the sustainable community: Is social capital the answer? Sociological Inquiry, 71(4), 458–472. doi: 10.1111/j.1475-682x.2001.tb01127.x
Carroll, E. (2010). Twenty-five years in the making: Why sustainable development has eluded the UN, and how community-driven development offers the solution. Houston Journal of International Law, 32(2), 546-585.
Cohen, P. A. (2010). Design for sustainable communities: An integral perspective [MA thesis]. Stellenbosch: University of Stellenbosch.
Dach, L., & Allmendinger, K. (2014). Sustainability in corporate communications and its influence on consumer awareness and perceptions: A study of H&M and primark. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 130, 409–418. doi: 10.1016/j.sbspro.2014.04.048
Fischetti, D. M. (2008). Building resistance from home ecovillage at Ithaca as a model of sustainable living [MSc. Thesis]. Eugene: University of Oregon.
Firouzbakht, A., Parhizgar, A., & Rabifar, V. (2012). [Strategies of environmental structure city with approach urban sustainable development (Case study: city of Karaj) (Persian)]. Human Geography Research Quarterly, 80, 213-239.
Giani, A. (2011). Novelties, retro-innovation and fantasy: Torri superiore ecovillage as a form of resistance to the abandonment of rural marginal areas in Italy [MSc. thesis]. Wageningen: Wageningen University.
Global Ecovillage Network (GEN). (2015). World map [Internet]. Retrieved from http://www.gen.ecovillage.org
Hamzei, M. R., & Fazelbeygi, M. (2011a). [From underdevelopment to sustainable development (Volume 1) (Persian)]. Kermanshah: University of Razi Pub.
Hamzei, M. R., & Fazelbeygi, M. (2011b). [Global theories of development and underdevelopment, (Volume 2): global theories of sustainable development (Persian)]. Kermanshah: University of Razi Pub.
International Monetary Fund (IMF). (2016). World economic outlook: Too slow for too Long. Washington: International Monetary Fund.
International Monetary Fund (IMF). (2015). World economic outlook: too slow for too long. Washington: International Monetary Fund.
Irrgang, B. (2005). A study of the efficiency and potential of the ecovillage as an alternative urban model [MSc. thesis]. Stellenbosch: University of Stellenbosch.
Jabareen, Y. R. (2006). Sustainable urban forms: Their typologies, models, and concepts. Journal of Planning Education and Research, 26(1), 38–52. doi: 10.1177/0739456x05285119
Ketabi, A. (2012). [Effective role of human capital in the Iranian capital (Persian)]. Mashhad: Department of Planning, Modernization and Administrative Change.
Kirby, A. (2003). Redefining social and environmental relations at the ecovillage at Ithaca: A case study. Journal of Environmental Psychology, 23(3), 323–332. doi: 10.1016/s0272-4944(03)00025-2
Lehtonen, M. (2004). The environmental–social interface of sustainable development: Capabilities, social capital, institutions. Ecological Economics, 49(2), 199–214. doi: 10.1016/j.ecolecon.2004.03.019
Lin, S. L. (2007). Pattern language of ecovillage design: A research focusing on patterns in three ecovillages in Sweden [MSc. thesis]. Stockholm: Royal Institute of Technology.
Loezer, B. L. (2011). Enhancing sustainability at the community level: lessons from American ecovillages [MSc. thesis]. Cincinnati: University of Cincinnati.
Mapes, J., & Wolch, J. (2011). “Living green”: The promise and pitfalls of new sustainable communities. Journal of Urban Design, 16(1), 105–126. doi: 10.1080/13574809.2011.521012
Masters, L. (2014). The EU and South Africa: Towards a new partnership for development, policy brief 11. Madrid: FRIDE: A European think tank global action.
Miller, E., & Bentley, K. (2012). Leading a sustainable lifestyle in a ‘non-sustainable world’: Reflections from Australian ecovillage and suburban residents. Journal of Education for Sustainable Development, 6(1), 137-147. doi: 10.1177/097340821100600120
Mychajluk, L. H. (2014). Building capacity to live and work together at an ecovillage in support of sustainable community [MSc. thesis]. Toronto: University of Toronto.
Nad, R. (2006). [Technology development and its environmental impacts (Persian)]. Quarterly Journal of Industrial Technology Development, 4(10), 36-44.
Newman, L., & Dale, A. (2005). The role of agency in sustainable local community development. Local Environment, 10(5), 477–486. doi: 10.1080/13549830500203121
Nippala, J. J. (2013). Corporate social responsibility in north Carolina’s small and medium-sized forest products companies [MSc. thesis]. Helsinki: Helsinki University.
Oliaei, M. S., & Karimian, H. (2011). [Investigating the rural development approach in Iran with an emphasis on the role and position of local knowledge (Persian)]. Journal of Iranian Social Development Studies, 3(3), 85-101.
Prince, M. N. (2010). Investigating the livelihoods of families operating small sugarcane farms in Jamaica [PhD. thesis]. Lincoln: Lincoln University.
Rahmani Fazli, A. R. (2015). [The model of Balanced regional Sustainable development (Persian)], Tavazon Journal, 2(25), 1.
Sandelowski, M., Docherty, S., & Emden, C. (1997). Qualitative metasynthesis: Issues and techniques. Research in Nursing & Health, 20(4), 365-371. doi: 10.1002/(sici)1098-240x(199708)20:43.3.co;2-7
Schilling, J. (2006). On the pragmatics of qualitative assessment. European Journal of Psychological Assessment, 22(1), 28–37. doi: 10.1027/1015-5759.22.1.28
Suri, H. (1999). The process of synthesising qualitative research: A case study. Paper presented at The Annual Conference of the Association for Qualitative Research, Melbourne, Australia, 7 July 1999.
Tabrizi, M. (2014). [A qualitative content analysis from the point of view of comparative and inductive approaches (Persian)]. Journal of Social Sciences, 64, 105-138.
Tinsley S., & George, H. (2006). Ecological footprint of the findhorn foundation and community. Forres: HIE Moray.
Trainer, T. (1995). The conserver society: Alternatives for sustainability. London: Zed Books.
United Nations Development Programme. (2015). Human Development Report (HDR) 2015. Work for human development. New York: United Nations Development Programme.
Veteto, J. R., & Lockyer, J. (2008). Environmental anthropology engaging permaculture: Moving theory and practice toward sustainability. Culture & Agriculture, 30(1-2), 47–58. doi: 10.1111/j.1556-486x.2008.00007.x
Wagner, F. (2012). Ecovillage research review. In A. Marcus, and F. Wagner (Eds.), Realizing Utopia: Ecovillage Endeavors and Academic Approache (pp. 81-94). Munich: Rachel Carson Center.
Waerther, S. (2014). Sustainability in ecovillages – A reconceptualization. International Journal of Management and Applied Research, 1(1), 1–16. doi: 10.18646/2056.11.14-001
Williams, J. (2005). Designing neighbourhoods for social interaction: The case of cohousing. Journal of Urban Design, 10(2), 195–227. doi: 10.1080/13574800500086998
Wu, Y. J., Huang, S., Kuo, L., & Wu, W. (2010). Management education for sustainability: A web-based content analysis. Academy of Management Learning & Education, 9(3), 520–531. doi: 10.5465/amle.2010.53791832
Weed, M. (2005). Meta interpretation: A method for the interpretive synthesis of qualitative research. Forum: Qualitative Social Research, 6(1), 37.
World Bank (2015). Country and lending groups [Internet]. Retrieved from http://Www.worldbank.org
Xhexhi, A. K. (2011). From ecovillages to Tirana [MSc. thesis]. Albania: Epoka University.
Yin, R. (1989). Case study research, design and methods. California: Sage Pub.
Zamchevska, I. (2013). Sustainable development principals in a community setting [MSc. thesis]. Saskatoon: University of Saskatchewan.
Zeighami, R., Bagheri Nesami, M., Haghdoost Oskouie, S. F., & Yadavar Nikravesh, M. (2008). [Content analysis (Persian)]. Iran Journal of Nursing, 21(53), 41-52.