نفوذ دولت بعد از اصلاحات ارضی به جامعه روستایی و اتخاذ سیاستهای مبتنی بر حمایت از روستاییان با واگذاری زمینهای زراعی، اعطای کمکهای جنسی و نقدی بلاعوض به روستاییان، انجام فعالیتهای عمرانی با بودجه دولت و برنامههای توسعهای نشأت گرفته از غرب که با بافت روستایی ایران هماهنگی نداشت منجر به نابودی الگوهای مشارکتی سنتی شد و دولت در عوض نتوانست جایگزین مناسبی برای آن الگوها ارائه دهد. این امر موجب شد رفته رفته همیاریها و مشارکتهای خودجوش روستایی کمرنگ شود و در بعضی از موارد به کل از بین برود و توقع انجام بسیاری از فعالیتها توسط دولت نضج گیرد، که این مسئله تا بعد از انقلاب اسلامی همچنان ادامه دارد. در این مقاله سعی شده است راهکاری ارائه شود که بتوان بین الگوهای مشارکتی سنتی و برنامههای مدرنیزاسیون پلی زد. در این راستا به عنوان راه حل، راهکار تلفیقی پیشنهاد میشود که در آن بدون پشت پا زدن به خود داشتهها و دانش بومی روستاییان، آن بخشی از برنامههای مدرنیزاسیون برگزیده شود که با پایههای سنت و فرهنگ جامعه روستایی هماهنگی داشته باشد تا بتوان مشارکتهای مردم روستایی را دوباره احیا کنیم. برای رسیدن به این نتیجه، نیازمند تعدیل قدرت و کوچک کردن هرم قدرت، ایجاد میدان فعالیت برای مشارکت روستائیان، ترویج روحیه جمع گرایی، بهبود رابطه دولت و ملت، بالا بردن تحمل ماموران دولتی در واگذاری مسئولیتها به مردم، ایجاد مسئولیتها به صورت گروهی و گردشی، توجه به نیازها و الویتها و توقعات اجتماعی، فرهنگی جامعه و کمک دولت به مشارکت کنندگان در قالب قرارداد هستیم.